دختری ۱۰ ساله در نقل مکان خانواده‌اش به حومه شهر، در دنیایی سرگردان می‌شود که توسط خدایان، جادوگرها، و هیولاها اداره می‌شود؛ جایی که انسان‌ها به شکل حیوانات در می‌آیند.

درک (ادوارد نورتون) یک جوان کالیفرنیایی است که پس از قتل پدرش به رهبر یک گروه نئونازی تبدیل می شود. برادر کوچکترش، دنی، او را تحسین می کند و راه های نفرت و خشونت او را دنبال می کند. وقتی درک دو سارق سیاه پوست را می کشد، به سه سال زندان محکوم می شود، جایی که با آشنایی با دیگر زندانیان شکل فکر خود را تغییر می دهد. وقتی از زندان خارج می شود، سعی می کند دنی را از نژادپرستی و جرم و جنایت دور کند، اما با مقاومت همراهان قدیمی خود و پیامدهای گذشته خود روبرو می شود.

در میانه جنگ ویتنام، کاپیتان ویلارد (مارتین شین) بر طبق فرمانی کاملاً سری از ستاد مشترک ارتش آمریکا به دنبال سرهنگ کورتز (مارلون براندو) متمرد که در جنگلهای سخت‌گذر کامبوج پناه گرفته است می‌رود تا او را بکشد، اما... ...

سرگذشت گلادیاتوری که سزار در هنگام مرگش او را جانشین خود انتخاب می کند اما پسر سزار که طمع مقام پدر کرده، سعی می کند که گلادیاتور را راضی کند اما با راضی نشدن او، پسر سزار خانواده گلادیاتور را کشته و مزرعه و خانه او را به آتش می کشد و ...

لئونارد شلبی (گای پیرس) بر اثر یک اتفاق، حافظه کوتاه مدت خود را از دست می‌دهد و با کمک یادداشت‌ها، خالکوبی‌ها و عکس‌هایش سعی می‌کند کسی که همسرش را کشته است پیدا کند و انتقام بگیرد.

بشریت به شیء مرموز و قیمتی در زیر سطح ماه که توسط کامپیوتر هوشمند H.A.L. 9000 در حال ماموریت کشف می شود، بر میخورد...

در آینده‌ای بسیار دور، بخش بزرگی از جهان توسط جنگل‌هایی با گیاهانی که مانند قارچ‌های سمی هستند و از خود گازی بسیار سمی پخش می‌کنند بلعیده شده است. انسان‌هایی که باقی مانده‌اند نزدیک این قارچ‌های سمی و هیولاهای حشره مانند بسیار بزرگی که این جنگل‌ها زیستگاه آنها است، زندگی می‌کنند. یکی از حکومت‌های انسان‌ها به نام دره باد است که در صلح و آرامش زندگی می‌کنند آنها پرنسس خود بنام Nausicaa و پدرش که پادشاه این کشور است را بسیار دوست می‌دارند، اما آرامش آنها زمانی که با دسیسه‌های کشور همسایه که کشوری بزرگ و طالب جنگ است رو به نابودی است. اما Nausicaa پتانسیل‌های پنهانی دارد که ممکن است سرنوشت این سرزمین را تغییر دهد.

جیمز کول (ویلیس)، یک زندانی حکومتی است که در سال ۲۰۳۵ به شرطی با آزادی اش موافقت می شود که به زمان گذشته برگردد و مانع گسترش یک بیماری ویروسی شود. این بیماری باعث نابودی بیش تر مردم کره ی زمین شده و به خاطر آلودگی هوا، بازماندگان در زیرزمین زندگی می کنند.

شانس کور در مورد زندگی یک دانشجوی پزشکی به نام ویتک در لهستان مدرن است.او در کودکی از دوستانش جدا شده و به خواست پدرش در حال تحصیل رشته پزشکی است.پدر در هنگام مرگ، آزادی را به او هدیه می دهد.او به ایستگاه قطار می رود تا به ورشو برود....