"توماس" و "دیوید" که با یکدیگر پسر عمو هستند یک رستوران سیار را اداره می‌کنند. آنها با کمک دوست کارآگاه خود "موبی" تلاش می‌کنند "سیلویا"، جیب بری زیبا را نجات دهند...

داستان فیلم در مورد زنی است به نام سامانتا. او برای دختر هشت ساله اش یک مادر ایده آل از هر نظر است. آنها زندگی آرامی دارند و سامانتا هم مشغول تدریس در یک مدرسه است. اما این روند آرام زندگی به هم میخورد. زیرا ضربه ای به سر سامانتا میخورد و او گذشته ی خودش را دوباره به یاد می آورد. به یاد می آورد که او یک مامور مخفی و بسیار با مهارت بوده است. و به زودی متوجه میشود که شخصی اجیر شده است تا او را بکشد و ...