سال 1901. «جان برنارد بوکس» (وین)، معروف به «تیرانداز»، وارد شهر کارسن سیتی ایالت نوادا می شود و به سراغ دوست قدیمی اش «دکتر هاستتلر» (استوارت) می رود. اما دکتر خبر خوبی برای او ندارد و می گوید که «بوکس» به سرطان مبتلاست و چند هفته ی دیگر بیش تر زنده نمی ماند...

در روزهای انقلاب مکزیک، »ال چونچو« (ولونته) با تحمل تلفاتی سنگین موفق می شود به یک قطار حامل مهمات حمله کند. یکی از مسافران امریکایی قطار به نام »بیل تیت« (کاستل) پس از اثبات وفاداری اش، اجازه پیدا می کند که به گروه آنان بپیوندد…