پس از خدمت طولانی به عنوان مرد قانون،"وایت ارپ" تصمیم می گیرد شغل خود را کنار گذاشته و به برادر خود بپیوندد.او متوجه می شود که آنها با "کلاتونها" گروهی از سارقان و اراذل اوباش در نزاع و درگیری هستند و...
"تاو جکسون" پس از تحمل زندان به مزرعه خود بازمی گردد. سه سال قبل "فرانک پیرس" تاجری فاسد او را به زندان فرستاده و طلاهایش را سرقت کرده. "جکسون" با "لومکس" مردی که پنج سال قبل به او شلیک کرده معامله می کند تا محموله طلای "پیرس" را بربایند...
"دد لانگورت" که پس از سرقت بانک در مکزیک فراری شده است فرصتی بدست می آورد تا طلاها را برداشته و همکارش "ریو" را تحویل قانون دهد. سالها بعد "ریو" از زندان گریخته و تصمیم به انتقام می گیرد...
« مت كالدر » ( میچم ) ، « كى » ( مونرو ) و « هرى وستن » ( كالهون ) را كه قایقشان در حال غرق شدن است نجات مى دهد. « هرى » در عوض اسب او را مى دزد و « مت » و « كى » را همراه با پسر كوچك « مت » ، « مارك » ( رتیگ ) ، در معرض خطر سرخپوستان رها مى كند.