دوئی فین یک نوازنده گیتار در یک گروه موسیقی راک است که از گروهش بیرون انداخته می‌شود و این در حالیست که او نیاز زیادی به فراهم کرد پول برای پرداخت اجاره خانه و صورت حسابهایش دارد. در همین حین با دوست و همخانه‌اش ند اشنیبلی که معلم مدرسه است تماس گرفته شده و پیشنهاد تدریس موقت در کلاس چهارم یک مدرسه خصوصی می‌شود. دوئی خود را به‌جای ند جا می‌زند و این پیشنهاد را پذیرفته و به عنوان معلم به آن مدرسه می‌رود. او در کلاسش مخفیانه و دور از چشم مدیر و سایر معلمان شروع به یاد دادن موسیقی راک به بچه‌ها می‌کند و متوجه می‌شود استعدادهای موسیقی خوبی بین این بچه‌ها وجود دارد؛ بنابراین دوئی تصمیم می‌گیرد یک گروه راک اند رول با همکاری بچه‌ها تشکیل دهد که در مسابقاتی که بین گروه‌های موسیقی برگزار می‌شود شرکت کنند تا با برنده شدن در این مسابقات جایزه آن را بدست آورند. اما در شب قبل از مسابقه در جلسه انجمن اولیاء و مربیان توسط دوست دختر ند لو می‌رود و فرار می‌کند. فردای آنروز بچه‌های کلاس با جیم شدن از مدرسه پیش او می‌روند و با هم در مسابقه شرکت می‌کنند.

بعد از کشته شدن مادر بامبی توسط یک شکارچی، پدرش که فرمانروای جنگل است هیچ راهی جز نگهداری و تربیت پسر جوان و کنجکاوش ندارد. بامبی نیز در جنگل با دوستان و دشمنان زیادی روبرو می‌شود و می‌خواهد مایه افتخار پدرش باشد و…

حیواناتی که از باغ‌وحش بیرون آمده بودند حالا در تلاش برای بازگشت دوباره به نیویورک هستند، اما به طور اتفاقی سر از آفریقا در می‌آورند. جایی که الکس با خانواده خود ملاقات می‌کند و این شروع اتفاقات جالبی است که برای آن‌ها در ادامه داستان رخ می‌دهد…

بالاخره علاءالدین با وجود تمام نگرانی‌هایش از آینده تصمیم می‌گیرد با پرنسس جاسمین (به انگلیسی: Jasmine) ازدواج کند. اما زمانی که ۴۰ دزد بغداد مراسم عروسی او را برای دزدیدن عصای جادویی برهم می‌زنند، علاءالدین تلاش می‌کند تا جلوی آن‌ها را بگیرد و…