اسکار که در صدد پادشاهی جنگل است موفاسا را می‌کشد و برادرزاده‌اش سیمبا را فراری می‌دهد. سیمبا بزرگ می‌شود و می‌آید تا انتقام پدرش و تاج و تختش را از اسکار بگیرد.

اندی دِیویس، ۱۸ ساله، کمتر از سه روز تا رفتن به دانشگاه فاصله دارد. اسباب بازی‌هایش، شامل وودی و باز لایت یر، درباره آینده نا‌معلومشان نگرانند. آن‌ها به طور ناخواسته سر از مهدکودکی در می آورند که در آنجا با مشکلات فراوانی رو به رو می شوند…

دو کلاهبردار به نام‌های تولیو و میگوئل با یافتن نقشه شهر افسانه‌ای الدورادو (شهر طلا) تصمیم می‌گیرند…

داستان پویانمایی به شهر پاریس و سال ۱۹۱۰ باز می‌گردد. زنی دارای یک گربهٔ مادر و چندین بچه‌گربه می‌باشد که در بهترین شرایط زندگی می‌کنند. وی علاوه بر این گربه‌ها خدمتکاری به نام ادگار نیز دارد و این اشخاص تنها کسانی می‌باشند که همراه وی هستند، وی با فراخواندن وکیلش و تنظیم وصیعت‌نامه‌اش مبنی بر اعطای کل اموالش پس از مرگ به گربه‌ها و متوجه‌شدن این موضوع از سوی ادگار باعث می‌شود که ادگار به فکر نابودی گربه‌ها بیفتد و آنان را در شبی می‌دزد و به مکان دوردستی در بیرون از شهر می‌برد؛ این گربه‌ها پس از این درصدد بازگشت به پاریس و خانهٔ صاحبشان بر می‌آیند و در راه با گربهٔ نری به‌نام اومالی آشنا می‌شوند که…

وندی و دو برادرش (میشل و جانی) همراه با قهرمان افسانه‌ای داستان‌هایشان، پیتر پن، به سرزمینی جادویی ناکجاآباد مسافرت می‌کنند. سفری پرماجرا در که در آن به جنگ با کاپتان هوک بدجنس می‌روند و اتفاقات جالبی برایشان رخ می‌دهد و…

شاهزاده‌ای به نام ناوین توسط جادوگری معروف به مرد سایه‌ای به قورباغه تبدیل می‌شود و برای رهایی از این جادو باید توسط شاهزاده خانمی بوسیده شود. شاهزاده به اشتباه دختر پیشخدمتی به نام تیانا را به منظور شکستن طلسم به جای یک شاهزاده خانم می‌بوسد. طلسم کار نمی‌کند و تیانا نیز به یک قورباغه تبدیل می‌شود. شاهزاده برای پیدا کردن شاهزاده خانم به سفری خطرناک و هیجان انگیز ره سپار می‌شود و در مسیر به دلیل اینکه به شکل قورباغه است ماجراهای متنوعی را تجربه می‌کند و پس از طی مسیری طولانی و طاقت فرسا پرنس شاهزاده خانم مورد علاقه خود را پیدا می‌کند، اما آیا شاهزاده خانم بوسیدن قورباغه‌ای زشت را قبول خواهد کرد؟

اِلا دختر زیبایی است که به تازگی مادر خود را از دست داده است و حال باید نامادری پلید و دو دختر عجیبش را در کنار خود بپذیرد. دیری نمی‌گذرد که پدر اِلا نیز از دنیا می‌رود و او بیش از پیش مورد ظلم نامادری و دو خواهرخوانده‌اش قرار می‌گیرد. سیندرلا که پژمرده و آسیب‌پذیر شده، در جنگل با مرد غریبه‌ای آشنا می‌شود که مسیر زندگی‌اش را به طور کامل دستخوش تغییر می‌نماید…

در یک شب زمستانی در باغ وحشی در فلوریدا وقتی حیوانات آنجا را به مقصد سیرک ترک می‌کردند، فیل مادری مدام در تب و تاب رسیدن فرزندش مدام به پشت سرش نگاه می‌کرد! آری او مادر دامبو قهرمان داستان بود. پستچی حامل دامبو در آسمان ابری آن شب راه را گم کرده بود و نتوانست به موقع خود را به باغ وحش برساند و این اتفاق وحشتناک سکوی پرتابی برای دامبو گشت و او اولین فیل پرنده جهان شد! آری دامبو تنها ماند و به خاطر گوش‌های پهنش مورد تمسخر فیل‌های دیگر قرار گرفت، تنها دوست او موش کوچکی به اسم تیموتی بود (که با دیدن گریه کردن‌های دامبو در خلوت، متاثر شده بود و قصد کمک کردن به او را داشت) ولی ناامید نشد تا سرانجام به کمک دوستانش به آنچه که می‌خواست رسید هر چند که خیلی دور از ذهن بود …

یک سرباز انگلیسی به نام جان اسمیت، در سفرش برای تصرف مناطق بکر آمریکای جنوبی، با دختری از یک قبیله بومی سرخ‌پوستی آشنا می‌شود. آن دو برخلاف تفاوت‌های فرهنگ و رسوم قبیله‌ای به یک‌دیگر دل می‌بندند و…

در مرغداری خانم توییدی، اوضاع به هم ریخته است و مرغ‌ها به شدت عصبانی شده‌اند. چون خانم توییدی از سود تخم مرغ فروشی راضی نیست و به فکر گسترش کار خود است. او فری خریده و می‌خواهد با آن پیراشکی مرغ درست کند. به همین خاطر جینجر، سردسته مرغ‌ها تصمیم به فرار می‌گیرد و مرغ‌های دیگر را تشویق می‌کند تا در این کار او را همراهی کنند. ورود راکی، یک خروس قلدر آمریکایی به مزرعه، به جینجر اجازه می‌دهد که به کمک هم‌بندی‌های خود نقشه یک فرار خطرناک را بریزد و…

یک راکون به نام آرجی قصد دارد تمام ذخیره‌ی زمستانی دوستش که یک خرس است را بدزدد. اما حین این کار خرس از خواب بیدار می‌شود و آرجی که هول شده است باعث می‌شود که همه‌ی غذاها از غار که بالای کوه است سقوط کند و نابود شود. خرس او را تهدید می‌کند که اگر تا کامل شدن ماه غذاهایم را برنگرداندی تو را می‌خورم. آرجی حیران از غار خارج می‌شود و ناگهان گروهی از جانوران را می‌بیند و تصمیم می‌گیرد با تحریک آن‌ها که غذای انسان‌ها بسیار خوب است و… آن‌ها را وادار به جمع کردن غذا کند تا ناگهان شبانه فرار کند…

حیواناتی که از باغ‌وحش بیرون آمده بودند حالا در تلاش برای بازگشت دوباره به نیویورک هستند، اما به طور اتفاقی سر از آفریقا در می‌آورند. جایی که الکس با خانواده خود ملاقات می‌کند و این شروع اتفاقات جالبی است که برای آن‌ها در ادامه داستان رخ می‌دهد…

استریکس به همراه دوستان خود به نبرد با جنگاوران رومی می‌پردازند و در این راه از نیروهای سحرآمیز خود استفاده می‌کنند و…

بوگ با یک گوزن به نام الیوت آشنا می‌شود و همین گوزن زندگی متمدن او را به هم می‌ریزد. طوری که محیط‌بان مجبور می‌شود هر دوی آن‌ها را به جنگل بازگرداند و آنها در تلاشی کورکورانه هستند تا از این جنگل فرار کرده و به شهر بازگردند. در این میان یک شکارچی به دنبال آن‌هاست که با نقشه هوشمندانه و کمک تمامی حیوانات جنگل پا به فرار می‌گذارد. حالا دیگر روزهای سخت سپری شده است و آن‌ها به جنگل عادت کرده‌اند و تصمیم می‌گیرند در جنگل بمانند.

یک ماهی به نام اسکار دوست دارد که در رفاه زندگی کند، ناگهان روزی کوسه‌ای اتفاقی در نزدیکی محل زندگی او می‌میرد و همه ماهی‌ها فکر می‌کنند که آن کوسه به دست اسکار کشته شده است و اسکار معروف می‌شود…