جوانی به نام «جمال» کودکی خود را در خيابانها و حلبی آبادها گذرانده و عشقی رؤيايی به دختری به نام «لتيکا» دارد. جمال فرصت اين را میيابد که در مسابقه تلويزيونی «چه کسی ميليونر میشود؟» شرکت کند. او تا آخرين سئوال اين مسابقه پيش میرود اما وقت مسابقه به پايان میرسد و ادامه آن به برنامه آينده موکول می شود. در اين هنگام پليس که به پاسخهای صحيح جمال شک کرده و موفقيت وی را تقلب میداند و او را دستگير می کند. در زمانی که او بازجویی می شود، ماجرایی از زندگیاش را تعریف میکند، ماجراهایی که نشان می دهد چرا جواب سوالها را می داند.
چند هفته قبل از پایان جنگ جهانی دوم، آلبرت 16 ساله پس از بمباران های گسترده در سراسر آلمان، به همراه مادرش در شهر کوچکی در بایرن پناه می برد. اما به زودی هیتلر آخرین نیروهای خود را جمع آوری می کند. آلبرت و دوستانش برای محافظت از یک پل و اطراف آن استخدام می شوند.بارها از سربازان شکست خورده و بدبین ورماخت از سربازان آمریکایی که در حال نزدیک شدن هستند فرار می کنند، اما پسران، پر از شور و شوق برای ایدئولوژی "خون و افتخار" نازی ها، برای دفاع از پل بی فایده باقی می مانند./. مترجم : yavar.love