«اسکات پیلگریم» باید برای بدست آوردن قلب دختری که عاشقش شده، هفت دوست پسر سابق و مخوف او را شکست میدهد.
بن ( رابرت دنیرو ) پیرمرد بازنشسته ای است که تصمیم می گیرد که دوباره به بازار کار برگردد، اما در عین حال می داند که بازگشتنش به کار با شرایطی که دارد، بسیار سخت است. به همین منظور، وی به سراغ اعضای اداره کننده یک سایت آنلاین فشن می رود که همه کاره این مجموعه دختری به نام جولز استین ( آن هاتاوی ) می باشد. بن در این شرکت به عنوان کاراموز مشغول به کار می شود و رفته رفته به دلیل تجربه های بسیار خوبی که در زندگی کسب کرده، در دل افراد جا باز می کند ...
صاحب یک فروشگاه موادغذایی در گرینویچ ویلیج به نام «مایلز مانرو» (آلن) با اکراه برای عمل جراحی به بیمارستان می رود. زمان، سال 1973 است. عمل ناموفق می ماند و پزشکان به سرعت او را منجمد می کنند. «مایلز» دویست سال بعد بیدار می شود و خود را در دنیایی پیش رفته و نامأنوس می یابد...
دونن نوت بیشتر زندگیاش را به عنوان سرباز در میدانهای جنگ گذرانده. پس از پایان جنگ جهانی او به شهر الیمپیوس برای داشتن زندگی آرامی میرود و میفهمد که در تلاشی برای حفاظت از نسل انسانها در جنگهای آینده، نسلهایی از انسان بیوروید خلق شدهاند که احساسی ندارند و به همین دلیل نمیتوانند به دیگران آسیبی برسانند. وی نیز این موضوع را کشف کرد که تعدادی دوست ندارند با آنها زندگی کنند. بسیاری از انسانها با بیوریودها به عنوان گونهی پست برخورد میکنند و آنها را تهدیدی برای آیندهی خود میدانند. نظام کنترل انسانها در جستجوی بیوریودهایی است که فساد ایجاد کردهاند. دونن برای برقراری دوبارهی صلح در جهان انتخاب شده. در این راه او از معشوقهی قبلی خود، بریاریوس کمک گرفت. به ریا رئوس در جنگ قبلی بدنش را از دست داده بود و کشته شده بود و حالا به یک سایبورگ یعنی یک مغز در یک بدن مصنوعی تبدیل شده بود. و حالا انسانها باید برای بقای نسلشان تلاش کنند…
گروهی شبه نظامی به نام “E.S.W.A.T” در آرمانشهری به نام “المپوس” به همراه انسانها، سایبورگها و انسانهای مهندسی شده تلاش میکنند زندگی کاملی در کنار یکدیگر داشته باشند. اما تعدادی حمله تروریستی که توسط سایبورگها و انسانها انجام میشود شهر را دچار آشوب میکند…
یک دانشمند به نام تنما ربات جوان به نام آسترو با قدرتهای باورنکردنی را خلق میکند. پسری که بسیار شبیه انسان است و با ارتباط با اطرافیانش در حال یادگیری احساسات و عواطف است تا اینکه خطری بزرگ توسط شر و دوستان او را مورد تهدید قرار میدهد و اکنون آسترو باید با تمام نیرویش شهر را نجات دهد…