داستان بر اساس زندگی واقعی و رویدادهای حقیقی هنری هیل، گنگستر مخوف سابق را روایت می‌کند. هنری از کودکی آرزو داشته یک گانگستر شود به‌طوری‌که گانگستر شدن را از رئیس جمهور آمریکا شدن بهتر می‌دانست. هنری جوان به عنوان صرفاً یک پیشخدمت و راننده برای سازمان جنایی نزدیک محله‌شان... ترجمه از رضا بهادری

آدم کشي حرفه اي به نام «لئون» (رنو) در آپارتماني در محله ي ايتاليايي هاي نيويورک زندگي مي کند. «استانسفيلد» (اولدمن)، مأمور فاسد پليس، تمام خانواده ي همسايه را مي کشد و تنها دختر دوازده ساله شان، «ماتيلدا» (پورتمن) که براي خريد بيرون رفته جان سالم به در مي برد.«ماتيلدا» به «ليون» پناه مي برد و خيلي زود اين دو با يک ديگر دوست مي شوند...

مردی تنها و افسرده به نام تراویس بیکل که در شهر نیویورک سکونت دارد و از بی‌ خوابی مزمن رنج می‌برد، در طول شب به عنوان راننده تاکسی مشغول به فعالیت می‌ شود. از آنجایی که تراویس نمی‌ تواند به معضل‌ های اجتماعی پیرامون خود بی‌ تفاوت باشد، تصمیم می‌ گیرد که...

کارآگاهی از شهری کوچک که در جستجوی مردی گمشده است تنها یک سرنخ دارد:ارتباط با زنی اهل نیویورک

داستان فیلم روز پس از فردا دربارهٔ جک هال است که یک متخصص و کارشناس علم هواشناسی است. هال معتقد است که ظرف پنجاه تا صد سال آینده یک عصر یخ‌بندان جدید در انتظار ساکنان کُرهٔ خاکی است. او با دانشمندی بریتانیایی به نام تری راپسن آشنا می‌شود. آن دو به این نتیجه رسیده‌اند که «روز فاجعه» بسیار زودتر از آن تاریخی خواهد بود که هال پیش‌بینی کرده‌است…

لندن، اواخر قرن نوزدهم. مخترعي نابغه به نام «فيلئاس فاگ» (لوگان) شرط مي بندد که مي تواند دنيا را در هشتاد روز دور بزند. در اين سفر جواني چيني به نام «لو شينگ» (چان) نيز که به خدمت «فاگ» درآمده، او را هم راهي مي کند.

یک کارآگاه دایره جنایی باید گروهی از تبهکاران که سعی دارند با پخش نوارهای ویدئویی از صحنه های قتل و جنایت، در رسانه محبوبیتی بدست آورند، را متوقف سازد...

در تصویری از آینده زمین، یک استاد هنرهای رزمی استخدام شده است تا به جستجوی قاتلی در دنیای ویرانی آلوده به طاعون بپردازد...

«مایکل فلگیت»، جوان انگلیسی مقیم منهتن، یک شرکت موفق حراج اشیای هنری کم یاب و با ارزش را می گرداند. وقتی «مایکل» با «جینا» آشنا می شود، بلافاصله از او خوشش می آید و سه ماه بعد از او تقاضای ازدواج می کند. اما «جینا» می گوید که به خاطر خانواده اش، «مایکل» هرگز نباید ازدواج با او را به ذهن خود خطور دهد. کمی بعد «مایکل» به مشکل خانواده ی «جینا» پی می برد: «فرانک»، پدر «جینا»، یک سردسته ی مافیایی است...