ژاپن، سال ۱۶۳۰، پس از پایان جنگهای داخلی بسیاری از ساموراییها بیکار شدهاند. سامورایی جوانی (ایواشیتا) به امید لطف، سراغ طایفهی آیی میرود و وانمود میکند که قصد هاراکیری دارد. اما، برخلاف انتظار، او را مجبور به این اقدام میکنند. پس از آن پدرخواندهی سامورایی (ناکادایی) که دخترش را نیز به همسری او در آورده، برای انتقام وارد عمل میشود.
داستان فیلم در سال ۲۲۳۳ اتفاق می افتد ، ولی به طرز خاصی یادآور فیلم های قدیمی هالیوودی در ژانر فضایی است.این بار دو پسر جوان مشتاق با نامهای جیمز و اسپاک با گروهی از اعضای سفینه فضایی برای نجات دنیا از شر نیروهای شیطانی فضایی اقدام به سفر به نقاط ناشناخته فضا می کنند و جیمز که در دوران بچگی پس از نجات از یک حادثه رانندگی با یکی از موجودات فضایی دیدار کرده است برای این سفر بسیار مشتاق است اما در این سفر با اتفاقات و زندگی های عجیبی روبرو می شود...
شهر اِمبر و شهردار آن برای نسل های آینده دنیایی زیبا و روشن خلق کرده اند. اما اصلی ترین و قوی ترین ژنراتور شهر دچار مشکل شده و تمام لامپ های بزرگ شهر ، شروع به روشن و خاموش شدن کرده اند. حال دو جوان تصمیم می گیرند به دنبال سرنخ های موجود ، برای گشودن راز قدیمی شهر بروند. هدف آنها کمک به خروج اهالی شهر قبل از خاموش شدن همیشگی لامپ هاست و…
زوجی که در یک آزمایشگاه به دام افتاده و در یک حلقهی زمان گیر کرده اند ، باید با عده ای مهاجم نقاب دار مقابله کنند تا بتوانند از یک منبع انرژی جدید محافظت کنند. منبعی که ممکن است باعث نجات بشریت شود و…
زن جنگجویی بنام «الکترا» که بتازگی از مرگ نجات یافته، اکنون سعی دارد از یک پیرمرد و دخترش، در مقابل مامورانی که دارای قدرت های ماورای طبیعی هستند، محافظت کند...