هری سومین سال را در مدرسه هاگوارتز سپری میکند و مشکلات جدیدی در انتظار او هستند. قاتل محکوم، سیریوس بلک از زندان جادوگران گریخته است و اکنون به دنبال هری میآید.
این فیلم داستان شاهزادهای به نام جودا بنهور- است که ناجوانمردانه به جرم سوءقصد به جان فرستاده سزار، توسط دوست رومیاش دستگیر و به بردگی و بندگی فرستاده میشود و دیگر اعضای خانوادهاش هم به سیاهچال فرستاده میشوند. او پس از عبور از ماجراهای بسیار به موطن خویش بازمیگردد تا انتقام گیرد و خواهر و مادرش را رهایی بخشد…
داستان در مورد پسری به نام هری پاتر است که پیش خاله و شوهر خالهاش زندگی میکند، زیرا پدر و مادرش سالها قبل در یک تصادف کشته شدهاند. هری پاتر که در این ۱۰ سال زندگی پیش خانوادهٔ دورسلی تحقیر را تحمل کرده، با افشای یک راز توسط فردی عجیب، ناگهان خود را جادوگری مییابد که بزرگترین جادوگر قرن را از بین برده است. امّا این جادوگر که ولدمورت نام دارد هنوز نابود نشده است و کمر به قتل پسری بسته است که زنده ماند.
هری پاتر دومين سال تحصيلیاش را در مدرسه جادوگری هاگوارتز شروع میکند اما يک موجود اسرار آميز در مدرسه در کمين اوست. صداهای شيطانی از ديوارها بگوش میرسند و حوادث وحشتناکی در هاگوارتز اتفاق میافتد.
«دوروتی» (گارلند) که در مزرعهای در کانزاس نزد خویشاوندانش زندگی میکند، در اثر گردبادی به سرزمینهایی بر فراز ابرها و آن سوی رنگین کمان میرود…
«جان کنستانتین» به خاطر ارتباطش با موجودات ماورای طبیعی شهرت دارد. او به خاطر خودکشی یک بار به جهنم رفته است ، اما دوباره به زندگی بازگشته تا شاید با انجام اعمال خوب ، جایی در بهشت برایش پیدا شود. او بعد از داخل شدن در یک سری از ماجراها ، درمی یابد که شیاطین قصد دارند با شکستن محدودیتها به دنیایی انسانها وارد شوند و…
سازمان بین المللى تبهكاران معروف به «اسپكتر» قصد پیدا کردن یک ماشین رمزگشایی روسی را دارد، و «جیمز باند» باید قبل از این سازمان، ماشین را پیدا کند. او در حالی که در یک رابطه عشقی با دختری روسی بنام «تاتیانا رومانوف» شده، به استانبول می رود و در همین حین مامورین سازمان اسپکتر نیز به دنبال او هستند...
« جیمز باند » ( كانرى ) براى تحقیق دربارهى قتل یكى از مأموران سازمان جاسوسى انگلستان به جاماییكا فرستاده مى شود. در آن جا متوجه دخالت « دكتر نو » ( وایزمن ) مرد متنفذ و مرموز منطقه در این جریان و ارتباط او با سازمان تبهكارى بین المللى « اسپكتر » مى شود...
یک گروه آمریکایی که به طمع به دست آوردن پول و ثروت به مصر آمده بودند تا به دنبال شهر گمشده هامونوپترا بگردند، ناخواسته یک مومیایی را بیدار میکنند که باعث می شود...
سازمان بین المللی جنایی، اسپکتر، به دنبال راه انداختن جنگ جهانی سوم است. اما «جیمز باند» (کانری) وارد عمل می شود و خیلی زود مرکز فرماندهی دشمن در اطراف آتشفشان خاموشی را شناسایی می کند...
«جیمز باند» (لازنبی) در پی سازمان بین المللی جنایی اسپکتر به سواحل پرتغال می رود و در آ نجا مانع خودکشی دختری به نام «تریسی» (ریگ) می شود.وقتی رئیسش، «ام» (لی) او را به لندن احضار می کند، مأموریتش در یافتن «بلوفلد» (ساوالاس)، سر دسته ی اسپکتر، نیمه کاره می ماند...
«جک اسپارو» و «باربوسا» که به دنبال یافتن چشمهی جوانی هستند، در میابند که «سیه ریش» و دخترش نیز در جستجوی همان چشمهاند.
«جیمز باند» (مور) مأموریت می یابد تا برای تحقیق درباره ی فعالیت های غیرقانونی مرد متنفذ و مرموزی به نام «اسکارامانگا» (کریستوفر لی) به شرق دور برود...