فرودو و سم با راهنمایی گالوم، به مسیرشان به سمت کوه نابودی ادامه میدهند، در حالی که مطمئن نیستند او به چه سمتی هدایتشان میکند. باقیمانده یاران حلقه، مردم گاندور و روهان را در نبردی عظیم علیه نیروهای سائورون، یاری میکنند و...
حلقهای باستانی که قرنها پیش گم گشته بود، حالا دوباره پیدا شده و از دست تقدیر، به هابیتی جوان بنام فرودو رسیده است. وقتی که گندالف میفهمد که این حلقه، همان حلقه یگانه ارباب تاریکی، سائورون است، فرودو مجبور میشود این حلقه را به کوه نابودی برده و آن را از بین ببرد. با این وجود او تنها نمیرود و در این راه هشت یار دیگر به او در انجام ماموریتش کمک میکنند و...
نیروهای سائورون رو به افزایشند و او متحدهای جدیدی بدست آورده است. ارتش سارومان اکنون آماده حمله به آراگورن و مردم روهان هست. از طرفی دیگر یاران حلقه از هم پاشیدهاند و فرودو و سم با امید اندکی که باقی مانده به سمت موردور می روند. متحدان جدیدی به آراگورن، و مری و پیپین پیوستهاند، و آنها باید از روهان دفاع کرده و بر آیزنگارد بتازند. در همین حال سائورون در حال پایهریزی یک حمله بزرگ به گاندور است، و جنگ حلقه در حال آغاز می باشد.
دههٔ ۱۹۳۰ مأموران اطلاعاتی به باستانشناس و ماجراجوی آمريکايی، «اينديانا جونز» (فورد)، می گويند که «هيتلر» در پی يافتن "صندوق مقدس" گم شده است تا از آن برای مقاصد سلطه جويانه اش استفاده کند. آنان از «جونز» می خواهند تا صندوق را پيدا و به آمريکا بياورد.
«ایندیانا جونز» (فورد) پروفسور باستان شناسی است که برای برگرداندن اشیای تاریخی به موزهها میجنگد. مجموعه داری ثروتمند به نام «والتر» (گلاور) به او میگوید که پدرش «دکتر جونز» (کانری) متخصص قرون وسطی، در میانهی جست و جو برای یافتن جام مقدس ناپدید شده است و «ایندی» سعی میکند جای او را پیدا کند.
یک دلقک ماهی به نام مارلین، در مورد پسرش نیمو زیادی حساس است. او پسرش را در اقیانوس گم میکند و در پی آن با کمک ماهی به نام دوری به جستجوی نیمو میپردازد. به تدریج و پس از یافتن نمو او متوجه میشود که نباید آنقدر مته به خشخاش بگذارد.
هری پاتر در سال ششم هاگوارتز تحصیل میکند. او کتاب معجون سازی دست دومی را پیدا میکند که صاحب قبلی آن شخصی به نام «شاهزادهٔ دورگه» است. هری برای اولین بار کلاسهای خصوصی با دامبلدور دارد که در آنها به مرور و بازبینی خاطرات لرد ولدمورت میپردازند.
بعد از اینکه «ایندیانا جونز» به هند میرسد، ساکنین یک دهکده از او میخواهند یک سنگ افسانهای را پیدا کند. او درخواست آنها را میپذیرد و ...
«جیمز باند» (مور) و یک جاسوسه ی روسی «سرگرد آنیا آماسووا» (باخ)، برای مقابله با نقشه های «کارل استرومبرگ» (یورگنس)، روان پریش که قصد نابودی جهان را دارد، هم راه می شوند. «استرومبرگ» دستیار دو متر و بیست سانتیمتری دندان فولادی اش، «کوسه» (کیل) را به مصاف «باند» می فرستد...
جیمی ریس تازه فارغالتحصیل شده دانشگاه با کلی امید و آرزو برای آیندهاش به خانه برمیگردد، اما متوجه میشود که خانه آنطور که او آن را ترک کرده است، نیست. در حالی که او بهدنبال یافتن هدف خود در این جهان میگردد، سرنوشت زمانی دخالت میکند که جیمی به طور غیرمنتظرهای خود را تحت کنترل یک برجا مانده باستانی از بیوتکنولوژی موجودات فضایی میبیند: سوسک سرگین غلتان.
یاران حلقه با هم متحد شده و سفری را برای نابودی حلقه آغاز میکنند، تا سرزمین میانه را از چنگال سارون نجات دهند…
در جریان غرق شدن یک کشتی انگلیسی بر اثر برخورد با مین در سواحل یونان، دستگاهی سری که تنها وسیله ی مخابره ی فرمان «آتش» به زیردریایی های مجهز به موشک های دوربرد نیروی دریایی انگلستان است، مفقود می شود. «جیمز باند» (مور) در مأموریتش برای یافتن دستگاه، درگیر رقابتی سخت با جاسوسان روسی می شود.
«ژنرال کوسکوف» (کرابه) از مأموران اطلاعاتی روسیه، با کمک «جیمز باند» (دالتن) به غرب پناهنده می شود تا اطلاعاتی را درباره ی عملکرد «ژنرال پوشکین» (ریس دیویز) از دیگر فرماندهان کا.گ.ب. لو بدهد. «کوسکوف» را گروهی ضربتی می ربایند و «باند» در جست و جوی قضیه به خود او مظنون می شود.
«الیوت کارور» (پرایس)، غول رسانه ها، می کوشد تا با ایجاد مناقشه میان انگلستان و چین، سومین جنگ جهانی را به راه بیندازد و به اهداف جاه طلبانه ی خود دست پیدا کند. «جیمز باند» (برازنان) نیز چهل و هشت ساعت فرصت دارد تا جلوی او را بگیرد...
کارخانه داری به نام «ماکس زورین» (واکن) قصد دارد تا با جاری ساختن آب دریا در گسل سن آندریاس و ایجاد زلزله، زمینه ی نابودی سیلیکان ولی کالیفرنیا را فراهم سازد. «جیمز باند» (مور) که مأموریتش جلوگیری از اقدامات «زورین» است سرانجام او را از بالای پل گلدن گیت به رودخانه ی سن فرانسیسکو می اندازد...