سن فرانسیسکو، «بازرس هری کالاهان» (ایست وود) که به خاطر خشونتش معروف به «هری کثیف» است می کوشد تا شریک قاتل روانی (رابینسن) را از سر جامعه کم کند...

در شهر لندن و در یک رستوران روسی یک باند مافیای روسی فعالیت می‌کند. ریاست این گروه بر عهده «سیمون» و پسر کله شقش «کریل» است. راننده کریل، «نیکلای» خود را به همه افراد ثابت می‌کند و تنها شرطی که باید بپذیرد فراموشی خانواده‌است گرچه خود او هم از این بابت ناراحت نیست زیرا نسبت به پدر و مادرش هیچ احساسی ندارد. نیکلای مرموزی که حتی خود کریل هم او را درست نمی‌شناسد، به سادگی دشمنان خانواده جدیدش را از بین می‌برد و پله‌های ترقی را طی می‌ کند، هرچند که هیچ کس هویت واقعی او را نمی‌داند.

«ماکس کیدی» (دنیرو) چهارده سال پیش به خاطر آزار و اذیت دختری شانزده ساله به زندان افتاده است. او پس از آزادی، برای انتقام سراغ «سام بودن» (نولتی)، وکیل دادگستری، می رود...

وقایع در طول یک شب آسیب‌زا در پاریس به ترتیب زمانی معکوس رخ می دهد ، زیرا الکس زیبا به طرز وحشیانه‌ای مورد تجاوز و ضرب و شتم غریبه‌ای در زیرگذر قرار می‌گیرد. دوست پسر و عاشق سابق او با استخدام دو مجرم ، امور را به دست خودشان می‌گیرند تا به آنها در یافتن تجاوزگر کمک کنند تا بتوانند انتقام دقیق خود را بگیرند. یک بررسی همزمان زیبا و وحشتناک از ماهیت مخرب علت و معلول و اینکه چگونه زمان همه چیز را از بین می‌برد.