فیلم های محبوب
داستان حول دوستی دو زن جوان، ویولا و لوما، میچرخد که بهنظر میرسد تقدیر آنها را بهمعنای واقعی کلمه وارد زندگی یکدیگر کرده است. آنها که در یک روز اما در شرایطی بسیار متفاوت به دنیا آمدهاند، سالها بعد با یکدیگر ملاقات میکنند، در حالی که اتفاقات و تصادفات عجیبی فراتر از تاریخ تولد مشترکشان آنیها را به هم پیوند میدهد. سفری که با همدستی و رقابت همراه است، آنها را در یک ماجرای عاشقانه چهار نفره با ماوی و رودا قرار میدهد که با مجموعهای از اتفاقات، پیچیدگیها و غافلگیریها، از جمله رازی پیرامون یک قتل، شکل گرفته است.
گراسیا و پالوما به لاس سابیناس باز میگردند تا از پدرشان امیلیو مراقبت کنند. گراسیا با معشوق دوران کودکی خود، میگل، که اکنون با استر نامزد کرده است، دوباره به هم میپیوندند. پالوما زمین خانواده را تصاحب میکند و با مالک زمین، پاکا اوترا، که رازی وحشتناک را با امیلیو در میان میگذارد و نقشهای شوم برای دهکده دارد، درگیر میشود. جسد اسکار جوان در شرایط عجیبی پیدا میشود. مانوئلا باید با کمک برادر اسکار، الکس، که یک کشیش است، قتل را بررسی کند.
در روز تولدش، شادی جوانا به ناامیدی تبدیل میشود وقتی شوهر بدرفتارش از بارداری او مطلع شده و سعی میکند به او آسیب برساند. او با فرار از شهر، پناهگاهی در قایقی با مجرمان مییابد اما متوجه خطر میشود و با دیدن خشکی در دوردست، به درون آب میپرد و به جزیره ترسیرا شنا میکند و زندگیاش را پشت سر میگذارد. خسته بر ساحل، او با چیکو، کودکی گمشده در حین یک مراسم مذهبی، روبرو میشود. جوانا با آن کودک از راه میرسد و ناخواسته بهعنوان یک قدیس به نام 'بانوی دریا' مورد احترام معتقدین جزیره قرار میگیرد.
هونگ سو گان از صفر شروع کرد، شرکت تدارکات خود را تاسیس کرد که اکنون بدون مشکل در حال فعالیت است. تنها دغدغه او اکنون سه دخترش هستند. دختر بزرگترش به خارج از کشور مهاجرت کرده است. دختر دوم او هونگ یوک شوی به سن ازدواج رسیده است اما به این زودیها امیدی به ازدواج ندارد. او دائما با خواهر کوچکترش هونگ سام یوه که دانشجوی افتخاری است بر سر مسائل بیاهمیت دعوا میکند که باعث میشود پدرشان نداند بخندد یا گریه کند. هونگ سو یان، برادر هونگ سو گان، با خانواده زندگی میکند و بهطور موقت به زندگی خود بهعنوان یک عکاس خانهبهدوش پایان میدهد. او به شرکت هونگ یوک شویی میپیوندد و با کو پاک فی، مدیر یک فروشگاه آنلاین روبرو میشود. بهنظر میرسد که این دو عشاق سابق هستند و اسباب خنده زیادی میشوند. از زمانی که هونگ سو یان به خانه نقل مکان کرده است، یک سری اتفاقات عجیب در خانواده رخ داده است. پس از بررسی، علت به لونگ جینگ فانگ، مرد جوان آیندهداری که پسر غول فروشگاه زنجیرهای لونگ گام وای است، بر میگردد.
این سریال داستان رمز و راز یک شهر کابوسآمیز در آمریکای مرکزی را آشکار میکند که همه کسانی را که وارد میشوند به دام میاندازد. از آنجایی که ساکنان ناخواسته برای حفظ احساس عادی بودن و جستجوی راهی برای خروج می جنگند، باید از تهدیدات جنگل های اطراف نیز جان سالم به در ببرند. از جمله موجودات وحشتناکی که هنگام غروب خورشید بیرون می آیند و ...